دو معلم ساکن محله استاد یوسفی، از دوران تحصیل تا ورود به عرصه کار با هم همراه بودهاند. آنها از همان سال اول تدریسشان، میخ همراهی و همدلی را به تخته سیاه کلاس کوبیدند؛ آن هم با کار خیر و آزادکردن زندانیهای غیرعمد که سالهاست پشت میلههای زندان گیر افتادهاند و از دیدن خانوادهشان محروم هستند. این شاید بزرگترین درسی بوده است که نیما ثناگردربانی و سیدمحمدمهدی هاشمی تاکنون به شاگردانشان دادهاند.
شروع رفاقت نیما و محمدمهدی به سالهای نوجوانی برمیگردد که در دبیرستان امامرضا (ع) همکلاسی بودند. هردو آنها بعداز پایان دبیرستان به دانشگاه تربیت معلم رفتند و از همان موقع هوای معلمبودن در سرشان میچرخید. البته آنها میخواستند بیش از یک معلم ساده بوده و در زندگی دانشآموزان اثرگذار باشند؛ بههمیندلیل دوره چهارساله دانشگاه تربیتمعلم را در سه سال تمام کردند و از بیستودوسالگی پایشان به کلاس درس باز شد.
سیدمحمدمهدی هاشمی به مدرسه فطرتی در طلاب منتقل شد و نیما ثناگر دربانی هم در دبیرستان قفلی شروع به کار کرد.
نیما ثناگر از روزی میگوید که شاگردانش بهمناسبت روز معلم کارت هدیهای برایش تهیه کرده بودند؛ «کادویی که آنروز بچههای کلاسم به من دادند، من را در مسیری هل داد که بعدها چراغ راه خودشان شد. وقتی کارت هدیه ۲میلیونتومانی را به من دادند فکر شیرینی به ذهنم رسید. من و محمدمهدی دوست مشترکی داشتیم که برای رهایی زندانیهای غیرعمد بهصورت خودجوش خیریهای تأسیس کرده بود.
او از طریق فضای مجازی برای جمعآوری مبالغ موردنیاز آزادکردن زندانیها اقدام میکرد. جرقهای از قبل در ذهنم روشن شده و محمدمهدی هم قبل از من قدم در این کار خیر گذاشته بود. من همانروز با ۲میلیونتومانی که در دست داشتم، به ستاد دیه رفتم و فردی را که بهخاطر ۱۶میلیون کسری بدهی، چندسال در حبس مانده بود، آزاد کردم؛ البته بقیه پول را از پسانداز چندسالهام پرداخت کردم، ولی خدا را شکر دل یک پدر شاد شد.»
سیدمحمدمهدی هاشمی، دیگر معلم جوان و خیّر محله شاهد، پیش از نیما در این کار خیر قدم گذاشته بود. او کارش را با تهیه یک قلک آغاز کرد، با این هدف که به کمک بچهها برای روز مادر هدایایی تهیه کنند. درآن سال، هوای سرد، چند روزی مدارس را به تعطیلی کشاند و بچهها روز مادر را در خانه ماندند. بعداز بینتیجهماندن موضوع غافلگیرکردن مادرها، فکر جدیدی به ذهن محمدمهدی رسید و با دانشآموزانش درمیان گذاشت.
آنها قرار گذاشتند با پول داخل قلک یک زندانی غیرعمد را آزاد کنند. آن روز حس زیبایی در کلاس محمدمهدی شکل گرفته بود، حتی چند تا از بچهها بغض کرده و چشمهایشانتر شده بود؛ چه حس زیبایی!
معلم جوان مدرسه فطرتی میگوید: آن روز همه با هم تصمیم گرفتیم که با آن پول، یک زندانی را آزاد کنیم و قرار گذاشتیم که این رویه ادامه داشته باشد. به اندازه پولی که داخل قلک جمع شده بود، من هم از پساندازم کمک کردم. بعد هم با یکی از بچهها که نماینده بقیه بود، به ستاد دیه رفتیم.
فهرستی را که مربوطبه جرایم غیرعمد و افرادی بود که زن و بچه داشتند و در اولویت بودند، جلویم گذاستند. اصلا باورکردنی نبود که مردی با داشتن سهفرزند و بهخاطر ترکیدن کپسول گاز و بهجاگذاشتن خسارت مالی کمی در محل کارش، سالها در زندان بماند. خداراشکر با کمک بچهها توانستیم این فرد را به آغوش خانوادهاش برگردانیم.
رویه آزادکردن زندانیهای غیرعمد در کلاس درس سیدمحمدمهدی هاشمی باب شد. نفر دوم چوپانی بود که گوسفندهایش در سیل تلف شده بودند و او بهخاطر غرامت ۴۰ میلیونتومانی سه سال را در زندان به سر برده
بود.
هاشمی میگوید: بازخوردهای بسیار خوبی از بچهها و والدین گرفتم. پدرهایی که خیلی پیگیر درس بچههایشان نبودند، برایم پیام تشکر میفرستادند؛ حتی همانهایی که اوایل شروع کار معلمیام، اعتراض میکردند و میگفتند چرا باید این آموزگار بیتجربه به بچههای ما درس بدهد! آنها حالا متوجه شده بودند که بچههایشان درکنار فراگیری درس و مشق، درس معرفت و فداکاری و کمک به همنوع را هم میآموزند و این برای من از همهچیز مهمتر بود.
کمکم نهتنها کلاس درس محمدمهدی، بلکه کل مدرسه فطرتی، با آنها همراه شدند. این معلم خیّر در هر کلاس درسی، یک قلک گذاشت و هرآنچه در آن جمع میشد، برای آزادی زندانیها خرج میکرد. هرکس هرقدر که دوست داشت کمک میکرد؛ برخی از والدین و معلمها نیز همراه شدند و خلاصه کار خیر آقامعلم و دانشآموزان حسابی جان گرفت. آخر هرماه هم پول داخل قلکها را جمع میکردند و یک زندانی مالی غیرعمد دیگر به آغوش خانوادهاش بازمیگشت.
نیما ثناگردربانی هم پای این قلکها را در کلاس درسش باز کرده بود. او از دانشآموزی میگوید که پولهای عیدیاش را برای خرید پلیاستیشن پسانداز کرده بود، اما حاضر شد بهخاطر همراهی در این کار خیر، از این پول چشم بپوشد.
کمکم حرفزدن برای نیما سخت میشود. او میگوید: دانشآموزان بسیاری داریم که قلکهای چندسالهشان را به این کار خیر اختصاص دادهاند، قلکهایی که خرده پولهای آن برای من بسیار ارزشمند است.
نیما از تشویق بچههایی که در این کار خیر به ما کمک کردند، اینگونه تعریف میکند: «ما با این پولهای بابرکت، زندانیهای غیرعمد را آزاد میکنیم. من و محمدمهدی از تقدیرنامهای که برایمان تهیه کرده بودند، برای بچههای کلاسمان چاپ کردیم و سر صف به همه آنها اهدا کردیم تا از کار خیرشان یادگاری باقی بماند. مطمئن هستیم این یادگاری کوچک همیشه برایشان یادآور یکی از مهمترین اتفاقهای زندگیشان است و به آنها درس مرام و از خود گذشتگی میدهد.»
* این گزارش چهارشنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۱ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.